مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:46004 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:46

: نقش قوة عاقله در شناخت چيست؟
انسان براي شناختن، به نوعي تجزيه و تحليل و گاهي به انواع تجزيه و تحليل نياز دارد. تجزيه و تحليل، كار عقل است. تجزيه و تحليلهاي عقلي، دستهبندي كردن اشياء در مقولههاي مختلف است. اين كار به اصطلاح با تجزيه صورت ميگيرد و همچنين است تركيب كردن به شكل خاصي، كه منطق عهدهدار كارهاي تحليلي و كارهاي تركيبي است و خود اين داستانهايي دارد. مثلاً اگر ما فيالجمله با مسائل علمي آشنايي داشته باشيم، به ما اينطور ميگويند كه فلان چيز از مقولة كمّيّت است، فلان چيز از مقولة كيفيّت است، در اينجا تغيير كمّي تبديل به تغيير كيفي شده است و از اين نوع حرفها. اين كميت و كيفيت و امثال اينها يعني چه؟ ما اشياء را در مقولههايي مختلف دستهبندي كردهايم؛ مثلاً فاصلهها را بر حسب متر، وزنها را بر حسب كيلوگرم و مساحتها را بر حسب متر مربع تعيين ميكنيم و اينها را «كمّيّت» ميگوييم. صدها هزار اشياء را داخل در مقولة كميت ميكنيم. همچنين صدها هزار اشياء ديگر را در مقولة كيفيت دستهبندي ميكنيم. صدها هزار اشياء ديگر را در مقولة اضافه (يا مقولة نسبتها) داخل ميكنيم و ميگوييم نه كميت است نه كيفيت. صدها هزار شئ ديگر را ميگوييم نه كميت است نه كيفيت و نه اضافه، جوهر است و يا به تعبير غلط بعضي افراد، ذات است.
اينها دستهبنديهاست. انسان تا اشياء را دستهبندي نكند نميتواند آنها را بشناسد. هيچ مكتبي نيست كه قائل به مقولات اشياء و قائل به دستهبندي كردن اشياء براي شناسايي نباشد. البته گاهي درباره تعداد مقولهها اختلاف نظر است، يكي ميگويد ده تاست، ديگري ميگويد پنجتاست، ارسطو براي خودش مقولاتي دارد، شيخ اشراق براي خودش مقولاتي دارد، كانت براي خودش مقولاتي دارد، هگل همينطور، و ديگران. ولي آنچه مسلّم است اين است كه مقولات براي شناخت، يك امر ضروري است. اگر اشياء مقوله مقوله نشوند، براي ما قابل شناخت نيستند. اين مقوله مقوله شدن، يك كار عقلاني و فكري و يك تجزيه و تحليل عقلي است.
اشياء را به صورت جزئي احساس ميكنيم، بعد به آنها تعميم و كلّيّت ميدهيم. «تعميم» يك عمل عقلي است، كار عقل است، كار حس نيست.
يكي از كارهاي فوقالعادة ذهن انسان عمل «تجريد» است. تجريد يعني چه؟ تجريد غير از تجزيه است. «تجريد ميكنيم» يعني ذهن ما دو امري را كه در عالم عين يكي هستند، هرگز جدا نميشوند و امكان جدا شدن ندارند، از يكديگر جدا ميكند، تجريد و مجرّد ميكند. مثلاً شما هرگز عدد مجرد در خارج نداريد. شما در عالم عين، يك پنج تا نداريد كه فقط پنج تا باشد، نه پنج تا گردو باشد، نه پنج تا درخت باشد و نه پنجتا چيز ديگر باشد. نميشود در عالمِ عين، «پنجتا» وجود داشته باشد، بدون اينكه «پنج چيز» باشد. اگر پنجتايي باشد، اشيائي هستند كه پنج تا هستند؛ مثلاً انگشتي وجود دارد كه ميگوييم پنجتا انگشت. ولي ذهن در عالم خودش، در عالم حساب و اعداد، آنجا كه ميگويد «25=5*5» هيچ ضرورتي ندارد كه اول گردو را در نظر بگيرد، بعد بگويد پنج تا پنج گردو (تازه مضروبٌ فيه را گردو گرفته ولي باز مضروب را مجرّد گرفته است) [مساوي است با بيست و پنج گردو؛ بلكه ميگويد] پنج پنج تا ميشود بيست و پنجتا؛ يعني ذهن تجريد ميكند، و چون تجريد ميكند قادر بر تفكر و قادر بر شناسايي است. اگر ذهن قدرت تجريد نميداشت نميتوانست تفكر كند.
اين است كه براي شناسايي، ابزار حس، شرط لازم است ولي شرط كافي نيست، يك نيرو و قوة ديگري هم هست؛ اسم آن قوه را هرچه ميخواهيد بگذاريد: قوة فكر، قوة تفكّر، قوة انديشه، قوة عاقله، آن قوهاي كه تجريد ميكند، آن قوهاي كه تعميم ميدهد، آن قوهاي كه تجزيه و تركيب ميكند، آن قوهاي كه حتي كلّيّات را تجزيه و تركيب ميكند؛ ما به آن «قوة عاقله» ميگوييم، شما ميخواهي اسم ديگري روي آن بگذاري بگذار.
بنابراين، حس يكي از ابزارهاست، آن قوة ديگري كه اسمش عقل، انديشه، فكر، فاكره يا هر نام ديگري است، ابزار ديگري است؛ اين هردو براي شناختن ضرورت دارد و ما از اينها بينياز نيستيم.

مجموعه آثار شهيد مطهري
شهيد مطهري

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.